رسول اکرم صلی الله علیه وآله به عنوان اشرف انبیا و آخرین فرستاده الهی، آن گاه که سخن از آخرین وصی خود به میان می آورد، در نهایت احترام از بزرگ ترین واژگان محبت یعنی «بابی و امی؛ پدر و مادرم فدای او» بهره برده است؛ آن جا که می فرماید: «پدر و مادرم فدایش باد که او، همنام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد».1
آن گاه که نگاه تیزبین علی بن ابیطالب علیه السلام، اعصار و قرون را درمی نوردد، زمان آخرین امام را نظاره می کند و چنین می فرماید: «شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنها ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده، به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت خواهد کرد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است».2
در کتاب غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی، چنین آمده است: حسین بن علی علیه السلام فرمود: «مردی نزد علی علیه السلام آمده، از اوصاف مهدی علیه السلام از او پرسید. وقتی علی علیه السلام صفات حضرت مهدی علیه السلام را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی به سینه خود اشاره کرده، آهی کشیده، از شدت اشتیاق خود به ایشان، به سینه خود اشاره کرد.3
ابوحمزه ثمالی می گوید: روزی نزد امام باقر علیه السلام بودم؛ چون کسانی که نزد آن حضرت بودند متفرق شدند، آن حضرت فرمود: «ای اباحمزه! یکی از اموری است آن را حتمی ساخته است، قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آن چه می گویم، تردید کند، در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کننده اوست»؛ سپس فرمود: «پدر و مادرم فدای آن که همنام من و هم کنیه من است و هفتمین فرد پس از من می باشد».4
خلاد بن صفار می گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا قائم علیه السلام به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «خیر! اگر او را درک کردم، در ایام زندگانی ام، خدمت گزار او خواهم بود».5
در روایتی شگفت انگیزتر، ششمین آفتاب سپهر ولایت و امامت فرموده: «به درستی که اگر من آن روز را درک می کردم، جانم را برای صاحب این امر نگه می داشتم».6
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: «پدر و مادرم فدای تو که همنام جدم و شبیه من و شبیه موسی بن عمرانی».7
پی نوشت:
1. علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص 156.
2. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 34، ص 18؛ ج 41، ص 353 و ج 51، ص 121.
3. نعمانی، الغیبة، ص 212.
4. همان، ص 86.
5. همان، ص 245، ح 23.
6. همان، ص 273، ح 50.
7. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 37.
نظرات شما عزیزان: